مدیریت و رهبری

سبک های مدیریت لیکرت و تاثیر آن بر عملکرد سازمان‌ها

  • روشهای مختلفی برای مدیریت سازمان وجود دارد. رهبر سازمان با انتخاب روش مدیریت مستقیماً بر خلاقیت و بهره وری سازمان تأثیر می گذارد. موفقیت یک سازمان در خلاقیت و بهره وری به میزان مشارکت اعضای سازمان در تصمیم گیری و حل مسئله بستگی دارد. در این مقاله ، نمونه هایی از سبک های مدیریت لیکرت را بررسی می کنیم تا ببینیم هرکدام چه ویژگی هایی دارند و چگونه بر عملکرد سازمان تأثیر می گذارند.

    مدیریت خوب بر پایه مفاهیم زیر بنا شده است:

    رهبری؛

    انگیزه

    ارتباط؛

    تعامل و تأثیر

    تصمیم گیری؛

    هدف گذاری.

    با استفاده از هر یک از این م componentsلفه ها ، مدیران رفتارهایی را نشان می دهند که منجر به ظهور فرهنگ سازمانی می شود که در آن کار گروهی ممکن است جایگاه خاصی نداشته باشد یا باز و خلاقانه باشد. به طور طبیعی ، غرایز ما حکم می کنند که یک فرهنگ باز و خلاق منجر به سطح بالاتری از بهره وری و موفقیت در تولید محصولات جدید و سایر فعالیت ها شود.

    رنیس لیکرت ، خالق سیستم درجه بندی آماری معروف (امتیاز دهی از یک تا پنج ، یک معنی کاملاً موافق و پنج معنی کاملاً مخالف) ، چهار سبک مدیریتی را در دهه 1960 معرفی کرد تا نحوه تعامل مدیران و زیردستان را نشان دهد. انجام می دهند. پنجاه سال بعد ، سبک های مدیریت Likert هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرند. در ادامه با این سبک های مدیریتی آشنا می شویم.

    سبک های مدیریت لیکرت

    ۱. اعمال قدرت قهری

    اعمال قدرت قهری

    زیردستان به سبک اجباری تصمیمات رهبران را بدون تغییر در آنها دنبال می کنند. “ترس از پیامدهای منفی” و “مجازات” مهمترین عوامل انگیزشی کارکنان در این سبک مدیریتی است. در سبک مدیریت اجباری ، ارتباطات معمولاً بسیار ضعیف است و کار تیمی به ندرت انجام می شود. دستورالعمل ها توسط شخص قدرت صادر می شود و توسط کارمندان انجام می شود ، اما بازخورد بسیار کمی به مقامات بالاتر منتقل می شود. در نتیجه ، مدیریت بدون اینکه بداند واقعاً در این روند چه اتفاقی می افتد ، کارها را انجام می دهد.

    جالب است بدانید که در این سبک حتی ارتباطات افقی زیاد نیست. فضای ایجاد شده به افراد امکان ارتباط موثر با یکدیگر را نمی دهد ، بنابراین حتی در گروه هایی که با هم کار می کنند ، هیچ کار تیمی واقعی شکل نمی گیرد. در یک محیط ایجاد شده توسط یک رهبر ارشد ، کار گروهی (حتی در صورت امکان) به درستی انجام نمی شود.

    جای تعجب نیست که سازمانهایی که به زور مدیریت می شوند از فقر انگیزشی رنج می برند. خلاقیت و کارایی کاهش می یابد زیرا نظرات دیگران شنیده نمی شود. نوآوری فقط زمانی اتفاق می افتد که افراد مجاز به اظهارنظر باشند. در این سازمان ها ، کارمندان تشویق می شوند که در محدودیت ها و محدودیت های محدود باقی بمانند. اگرچه ممکن است پروژه ها با بودجه اختصاص یافته به آنها تکمیل شود ، اما زمان زیادی برای آنها طول می کشد زیرا بهره وری در این سازمان ها کم است.

    ۲. اعمال قدرت خیرخواهانه

    اعمال قدرت خیرخواهانه

    در سبک های خیرخواهانه ، قدرت از بالا اعمال می شود ، اما پاداش های مثبت با جایزه های منفی جایگزین می شوند و به اصلی ترین عوامل تحریک کننده تبدیل می شوند. در این سبک ها معمولاً ارتباطات بیشتر و کار گروهی بیشتر از سبک مدیریت اجباری است ، اما سازمان از نظر خلاقیت و بهره وری هنوز وضعیت مطلوبی ندارد.

    پاداش های مثبت نگرش مثبت تری به کارمندان نسبت به مسائل دارند. در برخی موارد ، این وضعیت ممکن است منجر به وفاداری بیشتر کارکنان به سازمان شود ، اما مشکل انتقال اطلاعات از پایین به بالا هنوز وجود دارد و مدیریت هنوز داده های لازم را ندارد تا بتواند بهترین تصمیمات را بگیرد.

    در سازمانی که اعمال خیرخواهانه در آن اعمال می شود ، مدیر مانند والدین کودک نوپا رفتار می کند. کارمندان کاری را که مدیر به آنها می گوید انجام می دهند ، زیرا او همه چیز را بهتر از دیگران می داند و قطعاً بهترین کارها را برای کارمندان می خواهد. اگرچه مدیر با تعیین اهداف و تصمیم گیری تأثیر زیادی بر کارمندان دارد ، اما کارمندان و کارکنان ممکن است به طور پنهانی از دستورات سرپیچی کنند.

    انگیزه مدیران برای رسیدن به اهداف با احساس مسئولیت است ، اما کارکنان فقط از روی اجبار استراتژی را می پذیرند ، ارتباطات هنوز یک طرفه ، از بالا به پایین است ، تصمیمات به صورت جداگانه گرفته می شود و هیچ کار تیمی وجود ندارد

    نوآوری می تواند در این سازمان ها رخ دهد. در حقیقت ، باید توجه داشت که بیشتر سازمانها با اعمال قدرت خیرخواهانه اداره می شوند. البته پروژه هایی که به تدریج رشد می کنند بیشترین شانس موفقیت را در این فضا دارند و نوآوری های بنیادین تر (نوآوری هایی که باعث ایجاد تغییرات اساسی در سازمان می شوند) به دلیل عدم همکاری بین بخشهای مختلف نمی توانند خیلی موفق باشند.

    ۳. سبک مشورتی

    سبک مشورتی

    سبک مشاوره یکی دیگر از سبک های مدیریت لیکرت است. سازمانهایی که از این طریق مدیریت می شوند ، همکاری بیشتری بین رهبران و زیردستان آنها دارند ، اما همکاری محدود به مناطق خاص است. به نظر می رسد در بسیاری از موارد ارتباط از پایین به بالا وجود دارد اما زیردستان در مورد اطلاعاتی که منتقل می کنند بسیار محتاط هستند. فرهنگی که این سبک ایجاد می کند به ندرت به کارمندان این آزادی را می دهد که در صورت بروز مشکلی واقعیت را بگویند.

    اما در مقایسه با دو سبک قبلی در این روش مدیریتی ، زیردستان اعتماد و مشارکت بسیار بیشتری با مدیریت دارند. این ویژگی ها میزان کار گروهی را در بالا و پایین سلسله مراتب سازمانی افزایش می دهد.

    مدیر برای تعیین اهداف و تصمیم گیری با کارمندان مشورت می کند. ارتباطات عمدتا از بالا به پایین است ، اما پیشنهادات و بحث ها در میان اعضای تیم به خوبی مورد استقبال قرار می گیرد. کارمندان در یک سازمان مشاوره به طور کلی از کار خود راضی هستند و احساس می کنند ، مانند مدیران ، مسئول رسیدن به اهداف خود هستند. این استراتژی توسط مدیریت صادر می شود ، اما کارمندان معمولاً اهداف تعیین شده را بدون مخالفت زیاد می پذیرند.

    ۴. سبک مشارکتی

    سبک مشارکتی

    در این سبک مدیریتی ، تعامل بسیار بیشتری بین مدیران و زیردستان وجود دارد و ارتباطات آزادانه جریان دارد. انگیزه افراد براساس پاداش ها و توافق های انجام شده درباره وظایف و اهداف است. یکی از بزرگترین تفاوتهای این سبک با سبک مشاوره میزان اعتمادی است که زیردستان به مدیران ارشد دارند. به سبک مشارکتی ، کارمندان در انتقال خبرهای بد احساس راحتی بیشتری می کنند زیرا از جریمه شدن برای این نوع اخبار نمی ترسند. مشکلات به عنوان مشکلاتی دیده می شود که باید حل شوند ، نه موضوعی که باید برای آنها سرزنش شود.

    سبک مدیریت مشارکتی از نظر حداکثر بهره وری بهترین مدل در میان سایر سبکهای مدیریت لیکرت است. ویژگی اصلی سبک مشارکتی مسئولیت پذیری در تمام سطوح سازمان ، جریان آزاد ارتباطات و کار تیمی عالی بین طبقات بالا و پایین ، افراد و تیم های جداگانه است.

    یک سازمان مشارکتی واقعاً متکی به تصمیماتی است که در تمام سطوح سازمان اتخاذ می شود. از آنجا که اهداف توسط تیم ها ایجاد می شوند ، پذیرش و دستیابی به آنها آسان است. از ویژگی های دیگر این سازمان ها کار تیمی ، نگرش مثبت و رضایت شغلی بالا است. افراد در تمام سطوح نسبت به اهداف استراتژیک سازمان احساس مسئولیت می کنند. در نتیجه ، این نوع سازمان ها می توانند نوآوری های شگرفی داشته باشند که منجر به رشد سازمانی طولانی مدت شود.

    بکارگیری نظریه سبکهای مدیریت لیکرت

    نظریه‌ی سبک های مدیریت لیکرت

    هر مدیری باید رویکرد خود در حل مسئله ، تصمیم گیری و تعیین هدف را بداند. از آنجا که مدیران به طور کلی فرهنگ سازمانی را در مقیاس وسیع تعریف می کنند ، مهم است که بدانیم سبک های مختلف مدیریتی نگرش های مختلفی را در کارمندان ایجاد می کند و همچنین بر بهره وری و موفقیت پروژه تأثیر می گذارد.

    اجزای مدیریت ، از جمله رهبری ، بر نوآوری و ارتباطات درون سازمان تأثیر می گذارند. سبک های مدیریت Likert ، که از رویکرد از بالا به پایین تا تصمیم گیری واقعی گروهی متغیر است ، به ما در ایجاد و توسعه نوآوری کمک می کند. توسعه خلاق در سبک های قدرت اجباری یا خیرخواهانه به شدت سرکوب می شود. توسعه بازار و فناوری تحت سبکهای مشارکتی و مشورتی رخ می دهد و رشد می کند.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۲ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دوازده − هفت =

    دکمه بازگشت به بالا